آذر , آن دخترک نازک نارنجی خوش قلب پاییز , آهسته و آرام دوباره آمد .
با آن پیراهن زرد و گیسوان قهوه ای رنگش ...
خرامان و بی صدا ...مثل نسیم ملایم صحرا ...
همان که آخرین تکه وجودش ,آخرین نفس هایش یلداست , بلندترین ارمغان در کل سال .
آذر همان عاشقانه ایست که پاییز را تکمیل می کند .
باد های دل انگیزی که با خود به همراه می آورد ,بهترین موسیقی ای است که تا به حال پاییز از خود دیده و شنیده است .
در همان حین که گیسوان فر دارش را در باد به رقص در می آورد ,آخرین برگ ها هم فرش زمین می شوند .
کم کم درختان خالی از برگ می شوند و خود را برای به جان خریدن زمستانی دیگر آماده میکنند.
و برگ هایی که درختان به زمین ارزانی کرده اند جای پای عبور عابران می شوند ...
آذر با نفس هایش ,دلگیری پاییز را از بین می برد و آدمها را برای دیدن سردی و بی تفاوتی زمستان آماده می کند .
ته تغاری پاییزی , دخترک یک رنگ و بی شیله پیله , به جایگاهت خوش آمدی و چه خوش است جشن گرفتن بازگشت تو !!!
به قلم :خانوم بلوط :)
+پیانو بی کلام ؛a day with you